اگر قره قاج نبود
نویسنده: محمد بهمن بیگی
انتشارات ؛همارا
چاپ اول: ۱۳۷۴
تعداد صفحات: ۱۶۸
بریدهای از کتاب با عنوان: اگر قرهقاج نبود
«اگر پيچ و خمهاي رودخانهي قرهقاج، آنجا كه به نخلستان «مَكو»ميرسد آن همه دلانگيز نبود؛ اگر بيشهها و دشتهاي پيرامونش آن همه درّاج و آهو نداشت؛ اگر پر و بال دراجهايش آن همه رنگين و چشم آهوهايش آن همه سياه نبود، روز و روزگار من غير از اين بود!
اگر اين اگرها نبود، من آدمي ديگر و در عالمي ديگر بودم!
گوشهاي از سرگذشتم را بشنويد. ميكوشم سال و ماهي دراز را لاي عباراتي كوتاه بپيچم:
در ايل بودم. از غوغاي شهرها گريخته به دامن كوه و بيابان آويخته بودم، ولي بيش از پنج سال، تاب و طاقتِ اقامت در بهشت را نداشتم. باز هواي سفر به سرم زد و فرار را بر قرار اختيار كردم.
زندگي من مجموعهاي از اين فرارها و قرارهاست. من از فرارهايم خشنودترم و بر اين باورم كه گهگاه فرار بيش از قرار، دليري و شهامت ميخواهد. هنگامي كه ستمها چنگ و دندان نشان ميدهند و توان رويارويي نيست، راهي جز اين نميماند.
دروازههاي شهرها بر رويم بسته بود. از زندگي در شهرهاي ايران خاطرههاي تلخ داشتم. به خيال فرنگ افتادم. اروپا و آمريكا چشمك ميزدند. چادر اقامتگاهم پر از كتاب بود. كتابهايم خاموش نبودند. وسوسه ميكردند. قصدم اين بود كه مانند بسياري از فراريها و ايران گريزها بروم و بمانم و بقيهي عمر را در گوشههاي دنج دنيا به سر بَرَم. شرقي سادهلوحي بودم. خوشبختي را در غرب فريبنده جُست و جو ميكردم.»
این کتاب شامل هفده قطعه است که شانزده قطعه، داستان – خاطره و بخش آخر خطابهای ازمؤلّف با عنوان«پیام» است. عناوین این داستانها عبارت است از:
۱٫ پارچه سیلیکا
۲٫ هدیه گرگینخان
۳٫ تلفات
۴٫ راپسودی لیست
۵٫ باران
۶٫ آهنگ گرایلی
۷٫ حسن و عموی من
۸٫ ما و فریدون
۹٫ شیراز
۱۰٫ حسینخان درهشوری
۱۱٫ انگیزه آموزش عشایری
۱۲٫ اگر قرهقاج نبود
۱۳٫ داوری ملابهمرد
۱۴٫ حساب حافظ از دیگران جداست
۱۵٫ پدر و پسر
۱۶٫ مادر
۱۷٫ از من مپرسید
۱۸٫ دبستان کردستان
همهی قطعات داستانی این کتاب راوی اوّل شخص دارد و به همین دلیل، آنها را به خاطره نزدیک میکند. مانند دیگر آثار بهمنبیگی، این کتاب نیز منبعی غنی برای شناخت شرایط، ذهنیت و در یک کلام فرهنگ حاکم بر عشایر بهویژه ایل قشقایی است. علاوه بر روایت فرهنگ، خاطراتی از دوران آموزش عشایر، بر پرمایگی این اثر میافزاید. بعضی از جملات به شعر میمانند: « قره قاج تو میخواستی غرقم کنی، ولی من دست از دامنت برنمی دارم.
بهمنبیگی در این کتاب، ما را به گوشه و زوایای زندگی خود میکشاند. از دوران تبعید پدر و مادر به تهران تا سفر آمریکا و بیشتر از هر سفری، به سفر عاشقانه خود در آموزش عشایر. نثر کتاب مانند دیگر کارهای بهمنبیگی، ساده و روان است و به قصهگویی میماند. او در این کتاب همان لحن شوخ و طناز خود را پیش چشم خواننده میگذارد.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.