حساب کاربری

لطفا از حروف a-z,A-Z,0-9 استفاده نمایید - حداقل 5 کاراکتر

حداقل 8 کاراکتر

اگر قره قاج نبود


بریده‌ای از کتاب با عنوان: اگر قره‌قاج نبود

«اگر پيچ و خم‌هاي رودخانه‌ي قره‌قاج، آنجا كه به نخلستان «مَكو»مي‌رسد آن همه دل‌انگيز نبود؛ اگر بيشه‌ها و دشت‌هاي پيرامونش آن همه درّاج و آهو نداشت؛ اگر پر و بال دراج‌هايش آن همه رنگين و چشم آهوهايش آن همه سياه نبود، روز و روزگار من غير از اين بود!

اگر اين اگرها نبود، من آدمي ديگر و در عالمي ديگر بودم!

گوشه‌اي از سرگذشتم را بشنويد. مي‌كوشم سال‌ و ماهي دراز را لاي عباراتي كوتاه بپيچم:

در ايل بودم. از غوغاي شهرها گريخته به دامن كوه و بيابان آويخته بودم، ولي بيش از پنج سال، تاب و طاقتِ اقامت در بهشت را نداشتم. باز هواي سفر به سرم زد و فرار را بر قرار اختيار كردم.

زندگي من مجموعه‌اي از اين فرارها و قرارهاست. من از فرارهايم خشنودترم و بر اين باورم كه گهگاه فرار بيش از قرار، دليري و شهامت مي‌خواهد. هنگامي كه ستم‌ها چنگ و دندان نشان مي‌دهند و توان رويارويي نيست، راهي جز اين نمي‌ماند.

دروازه‌هاي شهرها بر رويم بسته بود. از زندگي در شهرهاي ايران خاطره‌هاي تلخ داشتم. به خيال فرنگ افتادم. اروپا و آمريكا چشمك مي‌زدند. چادر اقامتگاهم پر از كتاب بود. كتاب‌هايم خاموش نبودند. وسوسه مي‌كردند. قصدم اين بود كه مانند بسياري از فراري‌ها و ايران گريزها بروم و بمانم و بقيه‌ي عمر را در گوشه‌هاي دنج دنيا به سر بَرَم. شرقي ساده‌لوحي بودم. خوشبختي را در غرب فريبنده جُست و جو مي‌كردم.»

حسن میرزایی
ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

X